شعر و داستان
*همه می پرسند:
چیست در زمزمه مبهم آب؟
چیست در همهمه دلکش برگ؟
چیست در بازی این ابر سپید?
روی این آبی آرام بلند?
که ترا می برد این گونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
چیست در کوشش بی حاصل موج؟
چیست در خنده جام؟
که تو چندین ساعت مات و مبهوت به آن می نگری؟؟؟
نه به باد? نه به آب? نه به برگ?
نه به این آتش سوزنده که لغزیده به جام?
نه به این خلوت خاموش کبوترها?
من به این جمله نمی اندیشم!!!
من مناجات درختان را هنگام سحر?
رقص عطر گل یخ را با باد?
نفس پاک شقایق را در سینه کوه?
صحبت چلچله را با صبح?
نبض پاینده هستی را در گندم زار?
گردش رنگ و طراوت را در گونه گل?
همه را می شنوم... می بینم...
من به این جمله نمی اندیشم!!!
به تو می اندیشم.......
ای سراپا همه خوبی? تک و تنها به تو می اندیشم!!!
همه وقت? همه جا?
من به هر حال که باشم به تو می اندیشم!!!
تو بدان این را تنها تو بدان?
تو بیا... تو بمان با من تنها? تو بمان...
جای مهتاب به تاریکی مهتاب تو بتاب!
من فدای تو به جای همه گلها تو بخند!
اینک این من که به پای تو درافتادم باز...
ریسمانی کن از آن موی دراز?
تو بگیر? تو ببند? تو بخواه?
پاسخ چلچله ها را تو بگو?
قصه ابر هوا را تو بخوان!
تو بمان با من تنها تو بمان!
در دل ساغر هستی تو بجوش!
من? همین یک نفس از جرعه جانم باقیست...
آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش..........................
*از یک عاشقِ شکست خورده پرسیدم:
بزرگ ترین اشتباه؟
گفت: عاشق شدن...
گفتم: بزرگ ترین شکست؟
گفت: شکستِ عشق...
گفتم: بزرگ ترین درد؟
گفت: از چشمِ معشوق افتادن...
گفتم: بزرگ ترین غصه؟
گفت: یک روز چشم های معشوق رو ندیدن...
گفتم: بزرگ ترین ماتم؟
گفت: در عزای معشوق نشستن...
گفتم: قشنگ ترین عشق؟
گفت: شیرین و فرهاد...
گفتم: زیباترین لحظه؟
گفت: در کنارِ معشوق بودن...
گفتم: بزرگ ترین رویا؟
گفت: به معشوق رسیدن...
پرسیدم: بزرگ ترین آرزوت؟
اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:
مرگ....
*نمی دانم چه می خواهم خدایا
به دنبال چه می گردم شب و روز
چه می جوید نگاه خسته من
چرا افسرده است این قلب پرسوز
ز جمع آشنایان می گریزم
به کنجی می خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تیرگیها
به بیمار دل خود می دهم گوش
گریزانم از این مردم که با من
به ظاهر همدم و یکرنگ هستند
ولی در باطن از فرط حقارت
به دامانم دو صد پیرایه بستند
از این مردم که تا شعرم شنیدند
برویم چون گلی خوشبو شکفتند
ولی آن دم که در خلوت نشستند
مرا دیوانه ای بدنام گفتند
دل من ای دل دیوانه من
که می سوزی از این بیگانگی ها
مکن دیگر ز دست غیر فریاد
خدا را بس کن این دیوانگی ها
*اگه بگم که قول می دم تا همیشه باهات باشم...
اگه بگم که حاضرم فدایِ اون چشات بشم...
اگه بگم تو آسمون عشقِ من فقط تویی...
اگه بگم بهونه ی هر نفسم تنها تویی...
اگه بگم قلبمو من نذرِ نگاهت می کنم...
اگه بگم زندگیمو بذرِ بهارت می کنم...
اگه بگم ماهِ منی هر نفسِ راهِ منی...
اگه بالِ منی لحظه ی پروازِ منی...
میشی برام خاطره ی قشنگِ لحظه ی وصال...
میشی برام باغبونِ میوه های تشنه و کال...
میشی برام ماهِ شبای بی سحر...
میشی برام ستاره ی راهِ سفر...
ولی بدون هر جا باشی یا نباشی مالِ منی...
*روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد...
آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت:
بگو دوستت دارم؟
او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم...
روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه گلی به من داد و گفت:
فقط امروز بگو دوستت دارم؟
دستهایش را در دست گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم...
چند روزی گذشت و او در بستر بیماری افتاد.
با چند شاخه گل زرد به سراغش رفتم و گفت:
فقط امروز بگو دوستت دارم؟
بوسه ای بر لبانش زدم ولی نگفتم دوستت دارم...
چند روزی گذشت و به سراغش رفتم...
دیدم پارچه ی سفیدی روی صورتش کشیدند...
پارچه را کنار زدم و تازه فهمیدم چقدر دوستش دارم...
فریاد زدم:
دوستت دارم... چون اگر وجودت نبود زندگی هم نبود...!!!
*مرا با این پریشانی کسی جز من نمی فهمه...
شکستن های روحم را به غیر از تن نمی فهمه...
همیشه فکر می کردم برایت آرزو هستم...
همان یک روزنه نوری که داری پیشِ رو هستم...
ولی امروز می بینم تمامش خواب بود و بس...
خیالِ تشنه از رویا فقط سیراب بود و بس...
مسیر چشمهایت را شب ها ناگاه گم کردم...
چراغی نیست? راهی نه? چگونه بی تو برگردم؟؟؟
نمی دانی چقدر از این شب دلتنگی می ترسم...
و از آواز تنهایی?
از این آهنگ می ترسم...
همیشه سرنوشتِ من مقیمِ دردِ آبادیست...
کدامین دست ویرانگر درِ خوشبختی ام را بست؟؟؟
ببین ای دوست مرگِ دل چگونه سوگوارم کرد...
رسید افزوده طوفان را خراب و بی قرارم کرد...
دلم در دوردستی است مثالِ بید می لرزد...
به جانت جانِ شیرینم...
به دیدارت نمی لرزد...
کلمات کلیدی :
¤ مهرنوش| ساعت 11:22 صبح شنبه 88/2/12
نوشته های دیگران ( )
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
RSS
Atom
:: بازدید امروز ::
31
:: بازدید دیروز ::
67
:: کل بازدیدها ::
90190
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
:: لینک دوستان من::
:: لوگوی دوستان من::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::